مجله اينترنتي سايت آريا مجله اينترنتي
|
روزنامه خراسان - نرگس عزيزي: سال ۱۹۹۸ بود. پيتر منسون اوكو ۲۸ ساله، طراح داخلي بود و زندگي آرامي در كنار همسر و پسر و دخترش در نايروبي، پايتخت كنيا داشت، اما اين زندگي آرام، عصر يك روز به طور ناگهاني زير و رو شد. يك روز وقتي پيتر به خانه بازگشت، با پيكر بيجان همسرش روبهرو شد. او كه از موضوع جا خورده بود، براي گزارش موضوع به كلانتري رفت، اما كمي بعدتر كسي كه به جرم قتل همسرش دستگير شد و مظنون اصلي قتل همسرش بود، فردي نبود جز خود «پيتر»!
او كه آن زمان دو فرزند خردسال هم داشت، حتي فرصت نكرد با فرزنداناش خداحافظي درست و حسابي كند. سپس به جرم قتل عمد به زندان فرستاده شد و دو سال بعد در دادگاه به اعدام محكوم شد. اين در شرايطي بود كه پيتر از روز اول دستگيري بر بيگناهي خود اصرار داشت. ورود پيتر به يكي از بدترين زندانهاي آن زمان جهان، اما باعث شد زندگياش در مسيري جديد قرار بگيرد. او سالها سختي كشيد و اين روزها به هر موفقيتي كه دست مييابد، تلاش و پشتكار و نااميد نشدنش در آن روزهاي ناراحت كننده را فراموش نخواهد كرد. زندگي در يكي از بدترين زندانهاي جهان روزهاي زندان، زماني سخت و طاقتفرسا از هر نظر براي پيتر بود. او خودش را سوگوار از دست دادن همسرش ميديد، اما به واسطه حكمي كه دريافت كرده بود، كمتر كسي او را مستحق سوگواري و عزاداري بابت اين موضوع ميدانست. بيخبري از فرزندانش زندگي را براي او دشوار كرده بود، اما اين تمام سختي نبود كه او در آن روزها تحمل ميكرد. وضعيت زنداني كه پيتر در آن نگهداري ميشد، بسيار بد بود. در آن سالها زندان فوق امنيتي كاميتي يكي از زندانهاي فهرست ۱۵تايي بدترين زندانهاي جهان بود. البته كه اين زندان مستحق چنين عنواني هم بود. پيتر در بسياري از روزها ناچار بود در سلول كوچكي همراه با ۱۳ نفر ديگر، ساعتهاي طولاني را بگذراند. آنها طي روز تنها براي نيم ساعت، اجازه هواخوري داشتند و باقي ۲۳ ساعت و نيم را ناچار به ماندن داخل سلول كوچك خود بودند. زندان امكان غذا دادن مرتب و روزانه را نداشت و البته كه خشونت عليه زندانيان اتفاقي معمولي در آن زمان در نظر گرفته ميشد. اين وضعيت البته فشار زيادي را به زندانيان وارد ميكرد و باعث ميشد تا رفتارهاي خشن بين اين زندانيان عصبي، امري عادي باشد. پيتر بعد از دو سال حبس، حكم اعدام خود را دريافت كرد و در شرايطي كه هر روز منتظر اعدام بود، بايد وضعيت دشوار زندان را هم تحمل ميكرد. همچنين بايد بپذيريد، درك همين موضوع كه هر روز به فكر اين باشيد كه فردا اعدام خواهيد شد، نشدني است! ساختن امروز به جاي ترس از فردا پنج سال از زندگي پيتر در اين شرايط سپري شد و خبري از اعدام نبود. هيچ فردي نميدانست چه آيندهاي در انتظار اوست تا اينكه در سال ۲۰۰۳، رئيس جمهور وقت كنيا، معاون جديد خود را معرفي كرد؛ مودي آوُري. در اين سال معاون جديد رئيسجمهور دستور تغييراتي را داد كه باعث شد تا زندگي براي زندانيان در كنيا، معناي تازهاي بيابد. او دستور ممنوعيت شكنجه و كتك زدن زندانيان را صادر كرد. براي زندانيان تخت و تشك تهيه شد و براي اولين بار به آنها اجازه داده شد تا به خدمات پزشكي دسترسي يابند، اما مهمترين تغيير در زندگي زندانيان چيز ديگري بود. موري آوُري يا به قول زندانيان عمو موري، دستور داد تا شرايط براي آموزش و ادامه تحصيل زندانيان فراهم شود؛ دستوري كه زندگي پيتر و برخي ديگر از زندانيان را براي هميشه تغيير داد و چند سال بعد پيتر از همين فرصت توانست بهترين استفاده را ببرد و دست به كاري بزرگ بزند. در همين شرايط بود كه او تصميم گرفت تا امروزش را بسازد و به جاي ترس از آينده مبهماش، از زمان حال لذت ببرد. كاري كه عملي كردنش به راحتي گفتن آن نيست! بخشيدن مقصرها به جاي تصميم به انتقام!
«پيتر» به رغم اينكه ميدانست، اشتباها به اعدام محكوم شده و ناچار است در شرايط بسيار دشواري زندگي كند، اما از همان روزهاي اول زنداني شدنش تصميم بزرگي گرفت. او تصميم گرفت تا افرادي كه او را در اين شرايط بسيار دشوار قرار دادهاند، ببخشد. پس فكر انتقام را از سرش بيرون و تلاش كرد تا بهترين انتخابي را كه ميتواند در هر لحظه داشته باشد، پيگيري كند. او در يكي از مصاحبههايش روزهاي دشوار كريسمس سال ۲۰۰۵ خود در زندان را اينگونه تعريف كرده است. «من در آن سال و در روزهاي نزديك كريسمس غذايي نميخوردم يا فقط يك وعده در روز، آن هم بسيار كم ميخوردم. دليل اين كارم هم اين بود كه هيچ اطلاعي از وضعيت فرزندانم نداشتم و نميدانستم در روزي كه همه شادند، كودكان من در چه شرايطي هستند. كريسمس ۲۰۰۵ بود و من مانند سالهاي قبل، خيلي كم غذا ميخوردم. آن زمان كنيا با قحطي گستردهاي روبهرو شده بود و تلويزيون زندان گزارشهايي در اين زمينه پخش ميكرد. در يكي از برنامهها، رئيسجمهور وقت از مردم كمك خواست و گفت هر فردي هر چه قدر ميتواند مواد غذايي براي پخش بين افراد آسيبديده اهدا كند. من آن زمان با حدود ۸۰ نفر از زندانيان ديگر صحبت كردم تا آنها را براي بخشيدن سهم غذايشان راضي كنم. بعد از موافقت ديگر زندانيان، من با رئيس زندان صحبت كردم. آن زمان من و دوستانم از سهم خودمان بخشيديم و بعد از حركت ما، زندانهاي ديگر هم با اين حركت همراه شدند.»، اما بخشيدن سهم غذا به ديگران پايان فعاليت پيتر نبود. او دو سال بعد از اين كار، اولين قدمهاي خود را براي رسيدن به رويايي بزرگتر برداشت. راه انداختن كمپين «خلاف باحال نيست!» سال ۲۰۰۷ در شرايطي كه هنوز حكم اعدام «پيتر» سر جايش بود و فقط زمان اجرايي شدنش مشخص نبود، او تصميم بزرگتري گرفت. آن زمان نزديك به ۹ سال ميشد كه در زندان زندگي ميكرد و متوجه شد غالب جمعيت زندان را جوانان تشكيل ميدهند. جواناني كه برخي به واسطه انتخابهاي اشتباه يا داشتن رفتاري به خاطر ناآگاهي سر از زندان در آورده بودند. آن روزها يكي از دوستان پيتر در زندان فردي بود به نام ادوارد شيمولي. ادوارد با اينكه خلافكار بود، اما محبوبيت خاصي بين جوانان داخل و خارج از زندان داشت. اين محبوبيت ادوارد باعث شد فكري به ذهن پيتر برسد. در اين سال او به كمك ادوارد و يكي ديگر از دوستانش مجموعهاي به نام Crime Si Poa را راهاندازي كردند. اين نام به زبان سواحيلي است و ترجمه تقريبي آن را ميتوان «خلاف باحال نيست» در نظر گرفت. دليل انتخاب چنين اسمي براي اين مجموعه يا به عبارتي كمپين، اين بود كه پيتر و دوستانش متوجه شده بودند تعداد زيادي از جوانان زنداني به واسطه تصورات غلطي كه درباره كارهاي خلاف دارند، سر از زندان در ميآورند چرا كه گاهي جوانان كارهاي خلاف را باحال و هيجانانگيز تصور ميكردند و بر اين اساس، قانون را زير پا ميگذاشتند. به همين دليل پيتر و دوستانش فعاليت خود را آغاز و تلاش كردند با كمك داوطلبان خارج از زندان، قدمهايي براي آگاه كردن جوانان و تلاش براي پيشگيري از انجام كارهاي خلاف توسط آنها بردارند، اما چطور ميشود شخصي كه هنوز سايه چوبهدار بالاي سرش است و تضميني براي زنده ماندن او حتي تا هفته بعد وجود ندارد، شروع به تلاش در چنين سطحي ميكند؟ فقط به حركت خودت ادامه بده! پيتر در يكي از سخنرانيهايش از جملاتي الهامبخش ميگويد كه در روزهاي دشوار زندان دايم در ذهن او تكرار ميشده است. جملاتي كه مارتين لوتركينگ (رهبر جنبش مدني آمريكاييهاي آفريقاييتبار در دهه ۶۰ ميلادي) در يكي از سخنرانيهايش آنها را به زبان آورده است، او ميگويد: «اگر نميتواني پرواز كني، پس بدو. اگر نميتواني بدوي، پس راه برو. اگر نميتواني راه بروي، پس سينهخيز برو. هر كار ميكني، فقط به حركت خودت ادامه بده.» بر اساس همين جملات پيتر در زندان تصميم گرفت از نقش بازي كردن در قالب يك قرباني دست بردارد، سيستمي كه با حكمي ناعادلانه او را به اعدام محكوم كرده، ببخشد و در عوض نااميدي، براي بهتر شدن اطراف خود، قدمهايي هر چند كوچك از همان پشت ميلههاي زندان بردارد. آغاز حركت پيتر هر چند با سرعتي كم و به شكلي غيررسمي بود، اما در كمتر از دو سال، كارهاي او گسترش يافت و وارد مرحله جديدي شد. وقتي حكم جديد پيتر از راه رسيد
سال ۲۰۰۹ سالي سرنوشتساز براي پيتر بود. در اين سال به دنبال اصلاحاتي كه درباره وضعيت زندانيان از چند سال قبل آغاز شده بود، برخي زندانيان احكام جديدي دريافت كردند. يكي از اين زندانيان، پيتر بود. در اين سال حكم اعدام او به حبس ابد تغيير كرد. در واقع بعد از يازده سال و اندي ديگر لازم نبود پيتر منتظر اعدام باشد، اما اين تنها دليل خاص بودن اين سال براي پيتر نبود. در اين سال مجموعهاي كه پيش از اين او با كمك دو دوست ديگرش راهاندازي كرد، به صورت رسمي در قالب يك سازمان مردم نهاد ثبت شد و به واسطه اين ثبت شدن، پيتر توانست فعاليتهايش را گسترش دهد.كسب مدرك حقوق دانشگاه لندن از پشت ميلههاي زندان! سال ۲۰۱۲ زنداني كه پيتر در آن حبس خود را ميگذراند، ميزبان يكي از فعالان در زمينه بهبود وضعيت زندانيان بود. اين فعال كه «الكساندر مكلين» نام داشت، جواني دانشجو در دانشگاه لندن بود كه پيش از اين در پروژهاي براي بهبود وضعيت يكي از زندانهاي اوگاندا شركت كرده و حالا در قدم بعدي در تعطيلات بين دو ترم خود، براي بازسازي كتابخانه زندان فوق امنيتي كاميتي به كنيا آمده بود. بازسازي كتابخانه و آشنا شدن پيتر با الكساندر، باعث شد فكر تازهاي به ذهن پيتر خطور كند. در اين سال پيتر با كمك الكساندر در رشته حقوق دانشگاه لندن به صورت غيرحضوري ثبتنام كرد. دو سال بعد و در سال ۲۰۱۴ پيتر در شرايطي در رشته حقوق از دانشگاه لندن فارغ التحصيل شد كه تمام طول تحصيل خود را پشت ميلههاي زندان گذرانده بود، اما چه چيزي انگيزه پيتر براي ادامه تحصيل در پشت ميلههاي زندان بود؟ آزادي بعد از ۱۸ سال و ... همانطور كه گفتم، پيتر از روز اول دستگيري بر بيگناهي خود اصرار داشته است. به رغم همه تلاشها، اما او احكام سنگيني در پرونده قتل همسرش دريافت كرد. زماني كه او ديد فرصت درس خواندن ميتواند برايش مهيا شود، رشته حقوق را انتخاب كرد چراكه تصور ميكرد با خواندن اين رشته شايد بتواند دوباره پرونده خودش را به جريان بيندازد و به نوعي به خودش كمك كند. البته هدف او از درس خواندن تنها كمك به خودش نبود. او در فكر كمك كردن به ديگر زندانيان هم بود؛ زندانياني كه بعد از سالها زندگي در كنار همديگر تبديل به اعضاي خانواده و دوستان نزديك او شده بودند. پيتر به واسطه فعاليتهايش آرام آرام در بيرون از زندان شناخته شد. سال ۲۰۱۵ اولين حضور پيتر در قامت سخنران در يكي از برنامههاي «تد» (مجموعه سخنرانيهاي انگيزشي) بود. البته اين مجموعه سخنرانيها، آن زمان داخل زندان برگزار شد و پيتر از فعاليتهايش در سازمان مردم نهاد خود گفت. يك سال بعد و زماني كه از آغاز زنداني شدن پيتر بيش از ۱۸ سال ميگذشت، او نامهاي به رئيس جمهور وقت كنيا نوشت و درخواست عفو كرد. رئيس جمهور با درخواست او موافقت كرد و در نهايت پيتر در سال ۲۰۱۶ و بعد از ۱۸ سال از زندان آزاد شد. كمي بعد از آزادي پيتر توانست در جشن فارغالتحصيلي پسرش در دانشگاه شركت كند، مراسمي كه پيتر آن را يكي از بهترين اتفاقات خود در اين سال توصيف ميكند. از زمان آزادي تا به امروز، پيتر به فعاليتهايش در زمينه آگاهسازي جوانان ادامه داده است. آرزوي او، فراهم كردن محيطي امن و مناسب براي جوانان است. به واسطه تلاشهاي تحسينبرانگيز پيتر، او حالا چهرهاي شناخته شده در زمينه آموزش زندانيان در جهان است و سخنرانيهاي او در مجموعه تد، منبع الهام بسياري از افراد بوده است. منابع: ted, cnn, fairplanet, africanprisons, conferencespeakersinternational
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : سایت آریا] [Weblog Themes By : sitearia.ir] |